جدول جو
جدول جو

معنی ام مسعود - جستجوی لغت در جدول جو

ام مسعود
(اُمْ مِ مَ)
ناقه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ مَ)
ملقب بصدرالدین. یکی از امرای سلطان علاءالدین محمد بن تکش خوارزمشاه. آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن مسعود با وی بود و برای خلاص سلطان تدبیری اندیشیده خود را سلطان و سلطان را خادم خویش گفت و به آوردن زری که بپاسبانان نوید داده بود سلطان را به نام خادم به خوارزم فرستاد و سلطان بدین چاره از بند مستخلص شد
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ)
هزارخانه. شکنبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد، ذیل عود)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
شتر. (یادداشت مؤلف). جمل. اشتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
سریانی الاصل، طریق. راه. (دزی ج 2 ص 630) (عیون الانباءج 1 ص 98). ج، میامر: یعرف بکتاب المیامر...و المیامر جمع میمر، و هو الطریق و یشبه ان یکون سمی هذا الکتاب بذلک اذ هو الطریق الی استعمال الادویه المرکبه. (از عیون الانباء ج 1 ص 98) ، تعلیم. تعلیم دینی. وعظ. موعظه. خطابه. (دزی ج 2 ص 630)
احمسیه، از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ / مُ بَ)
عاتکۀ خزاعی، دختر خالد خزاعی. از زنان مشهور صحابی و از محدثان است، وگویند رسول اکرم در هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه ام معبد نزول فرموده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 281 و ریحانه الادب ج 6 ص 242 و خیرات حسان ج 1 ص 59 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1037 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
ماهی.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
یا ام سعید. دختر عروه بن مسعود ثقفی از زنان علی بن ابی طالب (ع) بود، و از آن حضرت دو دختر آورد: رمله و ام الحسن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
کرش (شکنبۀ ستور نشخوارزننده). (المرصع) هزارلا. هزارخانه. (در شکنبۀ گوسفند). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا